به تو
مادر بزرگ! گم کرده ام در هیاهوی شهر آن نظربند سبز را که در کودکی بسته بودی به بازوی من در اولین حمله ی ناگهانی تاتار عشق. خمره ی دلم بر ایوان سنگ و سنگ شکست. دستم به دست دوست ماند پایم به پای راه رفت من چشم خورده ام من چشم خورده ام من تکه تکه از دست رفته ام در روز روز زندگانیم... ((حسین پناهی))
نوشته شده در سه شنبه 89/4/22 ساعت
12:34 صبح توسط جاری در تمام لحظه ها| نظرات ( )
قالب وبلاگ : پارس اسکین |